(آسمان خیال

 

(آسمان خیال)

گل تقدیم شماچشمم می دود در آسمان خیال توگل تقدیم شما 

تا انتهای سحر و آن نگاه مهربان تو

شب در سکوت بود و دلم دل شوره داشت

که چرا نیامد ، کلامی به گوش از لبان تو

لب باز کردم که شکایت کنم ، به خدا !

در آسمان دیدم چهره دلربای تو

عشق گفت : که صبورباش فرهاد

درعشق تعارفی نیست ، پروانه پرش سوخت برای تو

گفتی: که من باد و تو باران باش ، ابری شدم

انگار باران می بارد از آسمان چشمان تو

پیچیده عطر گیسوانت درمسیر باد

الفبای شعرم ، حرف دل است برای تو

اهل جهان ، عا شقم ، بهانه است شاعری

هرچه هست عشق است برای خدای تو