حسرت به دلِ عشق ، نمانیم واز پی یار

 

 

(حسرت به دلِ عشق ، نمانیم واز پی یار)

 

دل سیرتورا دید ومگرسیرشد ، زتوای یار

دل پیرتوکشت وعشق پیر ، نشد یار

 

باقلب نگاهی کردو نگشت ، پیروگفتار

باحمله به شهری ، که قلب تو بود یار

 

دست برد به زنجیر، شیطان  که کند قل به پایت

عاشق نشود سرد به عشق تو ای یار

 

من ماندم صد واژ دراین شب قدرد ؟

دل گفت:که تعبیرسخن عشق است یار

 

هرشب شب قدراست بیا قدربدانیم

حسرت به دلِ عشق ، نمانیم واز پی یار


(کاش یکی بود)

 

(کاش یکی بود)

آنچنان مست توبودم ، که ره میخانه فراموشم شد

خیره ماندم به در وجمال زیبای تودرذهن من است

 

روغنی نذرتوکردم ورفتم به حرم،ادا کنم،

غرق درعشق توبودم ، که تحفه ام یادم رفت

 

دست بردم که بگیرم دامن حضرت عشق

بین آن کوچه تورا دیدم وهوش سرم بازپرید

 

هر روزنام تورا بردم وعاشق تر ازپیش شدم

فاصله بین من توبود ، به اندازه یک گفت وشنود

 

بین حرف من تو کاش یکی کاتب بود

کاش میشد که باوربکنی ، حرف دیروزلیلی یادم رفت

 

محومیشود نوردیده ، زیرقطرات بلور

ابری شد آسمان و، قطرات باران یادش رفت

غ..ر..آ..


زما بگذرحبیب من

زما بگذرحبیب من

  

چراکردی تو افسونم ، کجا دانی که مجنونم ؟

پریشان خاطرت نیستم ،تونیک دانی که حیرونم

 

همین دانم که می دانی ، توراجویم به هرکویی

بفرمان تو ِمی نوشم ، تواز لفظِها آگاهی

 

سخن برگو که من گوشم ، سخن پردازآگاهم

 چه بددیدی ، چه نیک دیدی زما بگذرحبیب من

 

فراموشت نمی گردم ، حبیبا تو رحمانی !

چه سنگین است تنهایی به راه رفته آگاهیم

 

به خاک تیره می جویم ، در رحمت به جنت را

توچشمِ  بسته ام بگشای ، به نور ایزد یکتا


کعبه نور افشان شده

ماه شعبان آسمان کعبه نور افشان شده

یاعلی بنگر لب بنت نبی خندان شده

 

ماه شعبان آمد وگویی زمین پرنورشد

از ورود غنجه های گل زمین پرشورشد

 

چه مبارک روزی وفرخنده میلادی شده

پنج نور ایزدی زیبنده دنیا شده

 

روز پاسدارن و جانبازان قرین

با وروداخترانی پاک ، در دنیا شده


(آسمان خیال

 

(آسمان خیال)

گل تقدیم شماچشمم می دود در آسمان خیال توگل تقدیم شما 

تا انتهای سحر و آن نگاه مهربان تو

شب در سکوت بود و دلم دل شوره داشت

که چرا نیامد ، کلامی به گوش از لبان تو

لب باز کردم که شکایت کنم ، به خدا !

در آسمان دیدم چهره دلربای تو

عشق گفت : که صبورباش فرهاد

درعشق تعارفی نیست ، پروانه پرش سوخت برای تو

گفتی: که من باد و تو باران باش ، ابری شدم

انگار باران می بارد از آسمان چشمان تو

پیچیده عطر گیسوانت درمسیر باد

الفبای شعرم ، حرف دل است برای تو

اهل جهان ، عا شقم ، بهانه است شاعری

هرچه هست عشق است برای خدای تو