حسرت به دلِ عشق ، نمانیم واز پی یار
(حسرت به دلِ عشق ، نمانیم واز پی یار)
دل سیرتورا دید ومگرسیرشد ، زتوای یار
دل پیرتوکشت وعشق پیر ، نشد یار
باقلب نگاهی کردو نگشت ، پیروگفتار
باحمله به شهری ، که قلب تو بود یار
دست برد به زنجیر، شیطان که کند قل به پایت
عاشق نشود سرد به عشق تو ای یار
من ماندم صد واژ دراین شب قدرد ؟
دل گفت:که تعبیرسخن عشق است یار
هرشب شب قدراست بیا قدربدانیم
حسرت به دلِ عشق ، نمانیم واز پی یار